سلام دوباره

سلام. خوبین؟ بعد از مدتها برگشتم. البته دوستان عزیز وبلاگهاتون رو میخوندم، و بعضاً نظر هم دادم. 

 عرض کنم که امسال برای من خیلی پر از اتفاق و شلوغ شروع شده واسه همین کلی درگیر بودم.

عید نوروز که درگیری های خودش رو داره، ۲۰ فروردین هم پدر بزرگ همسرم فوت کرد، خودتون بهتر میدونید مراسم سوم ، هفتم و چهلم چقدر زمان گیره. حالا ما یک مراسم اضافه هم داریم که مخصوص خانمهاست  و از زمان فوت یک نفر تا رسیدن چهلم هر پنجشنبه الرحمن میخونن که اون هم داخل مسجد و با پذیرایی چای، خرما، حلوا و میکادو برگزار میشه. این پدربزرگ ۹۵ سال عمر داشت و به خاطر مشکلات کهولت سن همه آمادگی فوتش رو داشتند، روحش شاد.

دختر و پسر کوچیکم مبتلا به حساسیت فصلی شدیدی شدن که با دو هفته استفاده از اسپری تنفسی حالشون خوب شد.

در همین بین دختر کوچیکم رو برای برگزاری جشن پایان سال پیش دبستانی شما آماده میکردم، کلی برنامه داشتن که باید بچه ها یاد می‌گرفتند و همکاری کامل اولیا لازم بود.

بعدش امتحانات پایان سال دختر اولم بود. امتحانات هم تموم شد و مدرسه ها تعطیل شدن که دخترم مبتلا به آبله مرغون شد. هنوز کمی جای تاولها رو پوستش خوب نشده. 

حال دخترم بهتر شد که خواهر و برادر کوچکترش آبله مرغون گرفتن، حتی همسرم هم مبتلا شد. 

خدا رو شکر خودم زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم آبله مرغون گرفتم و گرنه کسی نبود که پرستاری کنه.

شکر خدا الان همه خوبیم.

ماه آینده عروسی برادر همسرمه، برای اون مجلس هم آماده میشیم، انشالله بعد از این درگیریها و ناراحتیها قراره شاد باشیم.