پر رو

 چند شب پیش با همسرم رفتیم بیرون واسه خرید کلی برای خونه. معمولا بچه ها رو با خودمون نمیبریم ولی سریعتر خرید رو انجام میدیم تا زود برگردیم خونه.یک لبنیاتی نزدیک خونمون هست که قرار شد بعد از انجام بقیه خریدها وموقع برگشت به سمت خونه از اونجا شیر و پنیر بخریم.این لبنیاتی  اینقدر نزدیک خونه هست که وقتی فقط از اونجا چیزی بخواهیم پیاده میریم.

 خلاصه شیر و پنیر رو خریدیم و اومدم سوار ماشین بشم که یک پیرزنه سریع اومد پشت سرم و ایستاد، با تعجب نگاهش کردم که پیرزنه پرسید مستقیم میرین ( فهمیدم میخواد تا جایی برسونیمش) در جوابش گفتم نه. باز پرسید پس دور برگردون دور میزنید، گفتم نه. قشنگ تو قیافش خوندم که با خودش میگه پس کدوم گوری میرین. سوار ماشین شدم و همسرم راه افتاد و پرسید پیرزنه چی میگه؟ گفتم مسیرمون رو میپرسید میخواست تا جایی برسونیمش. همسرم گفت ما که الان میرسیم خونه.

  من خیلی کمک کردن به دیگران رو دوست دارم وتا جایی که از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم. ولی وقتی یک نفر اینقدر پررو باشه و به راحتی از یک غریبه بخواد کاری واسش انجام بده، حس خیلی بدی پیدا میکنم و اصلا دلسوزی نمیکنم چون به شدت معتقدم آدم آبرومند هر چقدر هم نیاز داشته باشه به این راحتی به غریبه رو نمیزنه.

 یکبار رفتم سبزی بخرم یک پیرزنه اومد کنارم وایستاد و خیلی آمرانه گفت واسه من هم سبزی خوردن بگیر، البته اونجا در عین اینکه خیلی بدم اومد و با خودم گفتم حالا سبزی نخوری نمیشه پیرزن، نیم کیلو سبزی گرفتم واسش.