عروس و داماد اومده بودند آتلیه. مشغول عکاسی بودم ، داماد مرتبط در حال شوخی کردن با عروس بود ولی عروس کمی استرس داشت و تلاش آقا داماد در جهت خندوندن عروس خانم بی فایده بود. این شوخیها تا اونجا ادامه پیدا کرد که کلا آقا داماد هر حرفی میزد همراه با چشمک زدن و شکلک در آوردن بود، دیگه من هم نمیفهمیدم کی شوخی میکنه و کی حرفش جدیه.
حالا دیگه عروس علاوه بر استرس داشتن کلافه هم شد و از داماد خواست دیگه حرف نزنه، داماد هم قول داد که دیگه چیزی نگه، ولی سکوت داماد به دو دقیقه هم نرسید و باز شوخیهاش شروع شد ولی اینبار عروس خانم هم شروع به خندیدن کرد و کلا حال و هواش عوض شد .
خیلی خوب بود :)
خوشبخت باااشن
انشالله. با دعای خیر شما
سلام
خب خداروشکر
بله واقعا