همکار عصبی

 یک مدتی بود که خانمی به عنوان همکار جدید همراه من بود و موقع عکاسی و فیلمبرداری کنار من می ایستاد تا کار رو یاد بگیره. این خانم  مشکلات روحی داشت که میگفت به خاطر مرگ پدرش در پانزده سال قبل و بعد ازاون مرگ برادرش در ده سال قبل ایجاد شده، اینقدر که زندگی مشترکش رو هم تحت تاثیر قرار داده.

 تا فرصتی ایجاد میشد این خانم شروع به درددل میکرد. خوب حقیقتش اینه که من هم گرفتاریهای خودم رو دارم وموقع کارم سعی کردم چند ساعتی رو به دور از مشکلات خوش بگذرونم.اما وجود این خانم معضلی شده بود. 

 یک شب رفتیم فیلمبرداری توی تالار. به محض اینکه موقع استراحتم شد این خانم شروع کرد به ابراز  ناراحتی ودوباره سر درددلش باز شد. من هم که اصلا حوصله شنیدن شکوه و شکایتش رو نداشتم به بهانه دسشویی رفتن از کنارش بلند شدم و رفتم.  پنج دقیقه ای گذشت و با خودم گفتم حتما خانمه با وجود محیط شاد تالار حال و هواش عوض شده. برگشتم کنارش نشستم. اما باز شروع کرد و متاسفانه اینبار گریه کردن هم اضافه شد طوری که هق هق میکرد. هر کاری کردم ساکت نشد، متوجه مهمونها شدم که با تعجب ما رو نگاه میکردند. با خودم گفتم شاید با خودش تنها باشه بهتر باشه. به بهانه شارژ باطری دوربین از کنارش رفتم. دیگه کنارش برنگشتم ولی از دور نگاهش میکردم تا اوضاعش رو ببینم که خدا رو شکر بعد از چند دقیقه آروم شد. 

  چندین بار بهش توصیه کردم که پیش مشاور بره، چون کاملا مشخص بود که از نظر روحی خیلی تحت فشار بود. واقعا براش متاسف شدم. ولی کاری از دست من ساخته نبود.

نظرات 6 + ارسال نظر
ویدا 1398/03/17 ساعت 12:08 ق.ظ

سلام عزیزم خوشحال وبلاگت تونستم پیداکنم

سلام. خوش اومدین

نازلی 1396/04/21 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.n-nikan.blogsky.com

سلام
خونه جدید مبارک چه خوب که اومدی بلاک اسکای
این خانم افسردگی شدید داشته آدمهایی که اینقدر افسردگیشون حاده معمولا نمیتونن به خودشون کمک کنن و باید کسی از نزدیکانش استارت این کمک بزنه و ببرتش دکتر تا مدتی دارو بگیره و بعد که شرایطش بهتر شد از مشاوره کمک بگیره

سلام عزیزم. مشکل این بود که روشهای درمان مختلفی رو انجام داده بود ولی ناقص.

ی رهگذر 1396/04/20 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام

آدرس جدیدتون را از وبلاگ نیلو دیدم
چقدر سخته شاهد رنج و ناراحتی کسی باشی و نتونی هیچ کمک و مرحمی براش باشی

کاشکی زورو بودم

با گروهبان گارسیا

چقدر حس خوبیه کمک به دیگران

ی رهگذر غمگین

سلام. خوش اومدید.
بله کاش بشه به همه کمک کنیم، ولی خوب نمیشه. ما مسئول زندگی همه نیستیم.

نیلو 1396/04/20 ساعت 02:41 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

سلام عزیزم.خوشحالم که بعد از مدتها نوشتی.
واااااای کنار آدمهای منفی کار کردن خیلیییییییی سخته...
خب اینطور که گفتی این بنده خدا افسردگی داره... و حتما باید زودتر بره دکتر.

سلام خانمی.
من هم فکر میکنم افسردگی داره، ولی خودش قبول نداره.

تیلوتیلو 1396/04/20 ساعت 02:33 ب.ظ

اگه کسی خودش نخواد به خودش کمک کنه دیگه هیچکس واقعا نمیتونه براش کاری انجام بده

واقعا این بنده خدا خودش رو خیلی زجر میده.

سلام
فقط میتونم بگم خدا صبرتون بده!

خیلی ممنون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد